سلام به دوستای گلم
خوبید ؟ خوشید ؟ چه خبرا ؟
یه مدت نبودم ولی دوباره اومدم ( دلم براتون تنگیده بود )
مدتی که نبودم و موقعی که سفر بودم هیچ خاطره ی خوب و گفتنی اتفاق نیوفتاده فقط موقع برگشتن از مشهد تو قطار من به قول گفتنی یه کرمی ریختم رو کوپه ی بغلی که عرب هم بودن
راه خیلی طولانیه و منم حوصلم خیلی سر رفته بود همینجوری که نشسته بودیم یه فکری زد به سرم :
شب بود کوپه ی بغلیه ما چراغاشون خاموش بود و خوابیده بودن ، ما پنجره مونو باز کردیم با شبنم سرمونو بردیم بیرون من برگشتم سمت راست دیدم پنجره ی اونا هم بازه دستمو دراز کردم دیدم میرسه به پنجره شون و متاسفانه از شانس بد من و شانس خوب اونا من هیچی همرام نبود مثلا سوسکی یا عقربی یا ... ( البته پلاستیکی ) هرچی هم گشتم اونجا هیچی پیدا نکردم فقط تنها چیزی که میشد ازش استفاده کنم بطری آب معدنی بود ( سایز کوچیک ) دیگه خلاصه بطری رو برداشتم با شبنم رفتیم دم پنجره من تا کمر رفتم بیرون دستمو دراز کردم و بطری رو انداختم تو کوپــه ی بغلی ( بعد یهو نشستیم و شروع کردیم به خندیدن
) بعد دیدیم که چراغاشون روشن شـــد ( من نبودم که
)
پاورقیجات :
1 ) تو حرم ما نشسته بودیم یه دختر بچه ی تقریبا 4ساله با خانوادش از جلومون رد شدن من به دختره گفتم : تو عربی ؟ گفت : لا
2 ) بعضی وقت ها میگن آدمو چراغ نفتی بگیره ولی جو نگیره
3 ) مردی که داشت کارکردن کشاورزی را تماشا می کرد به کشاورز گفت : بکار که هرچه بکاری ما می خوریم . کشاورز گفت : دارم یونجه می کارم
4 ) از دیوونه پرسیدند : نظرت راجع به نوشابه چیه ؟ دیوونه گفت : خوبه ، آب داره ، گاز هم داره ، فقط برق نداره .
5 ) 15 مرداد تولد وبلاگم بود اما چون نبودم نشد براش تولد بگیرم ( در هر صورت مبارکه
)
6 ) بسه دیگه ...........
سلام دوستان گلم
خوبین ، خوش میگذره ، چه خبرا ؟؟؟
واقعا منو ببخشین که هی میام میگم میخوام برم اما این دفعه میخوام برم مشهد ( واسه همتون دعا میکنم )
پاورقیجات :
1 ) میریم مشهد حدود یه هفته ( یا بیشتر یا کمتر ) میمونیم ، وقتی برگشتم انشاالله دوباره شروع به کار میکنم ، ببخشید دوباره مجبورین چرت و پرتامو تحمل کنید ( البته یکم شکسته بندی کردم
)
2 ) پیشاپیش فرارسیدن ماه مبارک رمضان رو تبریک میگم ( دعا یادتون نره ... )
3 ) الآن پاورقی در دسترس ندارم اما وقتی برگشتم دوباره پاورقی دارم واستون
4 ) موفق باشین عزیزان ...